آرتميس عزيزمآرتميس عزيزم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

@@ عشق و زندگي = آرتميس @@

خاطرات ارتمیس

1392/3/14 8:32
نویسنده : بابا کامبیز
297 بازدید
اشتراک گذاری

ی روز بهاری منو بابا رفته بودیم طبیعت گردی هوای شکارکردیم  ، شکارا تا فهمیدن من اومدم منم دست بردم به تفنگ همه فرار کردن نشد که اول عمری کلی شکار کنیم .

  اینجا به من تفنگ ندادگفت خطرناک منم گریه کردم من البته بخاطر حفظ حیاط وحش و جلوگیری از انقراض نسل اشکار کوتاه اومدما 

یاد ایام بخیر

اینم من و بابا و دختر عمو پارمیدا ی شیرین زبون که من دارم به همه میخندم

دختر عموهای موتر سوار

واینم من و دختر عمو پارمیدا و پسر عمو بردیا این داداش خواهر پسر عمو ودختر عموی منن

واینم من و پسر عمو که حواس پرت به من توجه نمیکنه

پسر عمو منو ببین ، نه حواسش نیس  ، منه باخ  ، look at me  نه فایده نداره ............



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

محسن
14 خرداد 92 9:43
با سلام دوست عزیز وب زیبایی دارید شما می توانید با عضویت در پارس پا از تک تک بازدید کنندگان خود درآمد کسب کنید. هم اکنون با کلیک بر روی آدرس سایت ما عضو شوید.
مامان محمدرهام جون
14 خرداد 92 11:29
نازی دخمل شیرین وسه زبونه من ،دوست دارم خاله جونی
الهام مامان علیرضا
15 خرداد 92 11:26
عزیزم برای شما شکار هنوز خیلی زوده!! چه نی نی های نازی خدا حفظتون کنه
مامان عبدالرحمن واویس
16 خرداد 92 10:26
همیشه بگردش شکارچی کوچولووووووووووووو