شيطنت
سفييييد برفي خاله هر روز شيطنت هات بيشتر ميشه اصلا نميشه يه لحظه از تو غافل شدبه همه چيز آويزون ميشي كه بري بالا تا دستتو ميگيرم ميخاي تاتي كنيم فررررربون تلاش كردنت برم خاله جووون . هيچوقت نميتونم خونه شما چيزي برات بنويسم همين كه لب تابو روشن ميكنم با چنان سرعتي خودتو ميرسوني كه من نميتونم توصيفش كنم يعني به سرعت نور هاااااا. گفته بودم وقتي به چيزي مشغول باشي حواست ديگه برت نميشه اين يه چشمه اينجا داشتيم بازي ميكرديم و برام ميخنديدي كه يه دفعه چشمت به مارك لباست افتاد ديگه هرچي صدات كردم نگام نكردي مجبور شدم جاتو عوض كنم تا اينكه افتخار دادي و خاله رو نگه كردي ...
نویسنده :
بابا کامبیز
11:32